زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

♥♥شاه پریون♥♥

23 ماهگی دلبندم....

سلام به دختر نازنینم 23 ماهگیت مبارک عزیزم فقط یک ماه مونده تا بشی دوساله خانوم کوچولوی مامانی اصلا باورم نمیشه که نزدیک به دوساله که به زندگی من وبابایی اومدی وزندگیمون رو زیبا و پر نشاط کردی خوب حالا از این بگم که توی23 ماهگی خیلی کارای بزرگ رو انجام میدی مثلا اینکه جملات 5 کلمه ای رو  راحت میگی وخیلی بامزه حرف میزنی ومن وبابایی برای حرف زدنات میمیریم وقند تو دلمون آب میشه که بخوریمیت ولی حیف که اصلا نمیذاری ازت فیلم بگیریم واین شیرین زبونیات رو ثبت کنیم تا وقتی بزرگ شدی ببینی چقدر با نمک حرف میزدی خوشگل خانوم!! ویکی دیگه از کارای بانمکت اینکه از وقتی بابایی واسه دخملش تبلت خریده اینقدر بانمک باهاش کار میکنی و ه...
20 مرداد 1393

بازم مسافرت!!!

سلام به دختر خوشگلم  اول از همه که این ماه رمضون مامانی همه روزه هاش رو گرفت و خیلی خوشحالم که تونستم بعد از دوسال که به خاطر بارداری وشیردادن روزه نگرفته بودم همه رو زه هام رو بگیرم البته روز یکشنبه نزدیکای ظهر بود که باباجون زنگ زدن وگفتن میاین باهم بریم مسافرت منم که اصلا فکرش رو نمیکردم  وچون تازه رفته بودیم گفتم کی میخواین برین؟؟؟ چی شد یه دفعه تصمیم گرفتین؟؟؟؟؟ وباباجون گفتن که به اصرار خاله جون زهرا که قصد داشتن با خاله الهه برن مسافرت قبول کردن که باهاشون همسفر شن منم به بابایی گفتم وبابایی گفت من نمیتونم بیام ولی اگه میخوای شما وزینب برید!! منم اول گفتم نه اما بعد از کلی فک کردن تصمیم گرفتم که برم وبعدش خیلی سریع وسایل...
18 مرداد 1393
1